مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــیمــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
مهرساممهرسام، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

هفته 29

            سلام دختر قشنگم...... از امروز تصمیم گرفتم واست وبلاگ  درست کنم وخاطراتم رو اینجا ثبت کنم تا یه روزی بخونی گلم امروز شما ٢٨ هفته و٢ روزته .       ....   ٢٨  هفته است که با همیم ... اصلا باورم نمیشه .... با این که بارداری سختی داشتم وخیلی اذیت شدم میدونی چرا این رو میگم اخه دخترم واسه اینکه شما رو خطری تهدید نکنه باید استراحت مطلق می بودم وسر کار نمیرفتم ودرضمن عمل کوچیکی هم انجام دادم که شما روبتونیم نگه داریم دخترم....... خدا رو صد هزار مرتبه شکر که تا الان مشکلی پیش نیومده.......
28 تير 1390

ماه 7 تمام شد

  سلام به عروسک خودم خویی دخترم ؟؟؟‌نمی دونم تو دل مامانی داری چی کار می کنی ؟؟؟ بعضی اوقان انگارداری شیرجه می زنی تو دل مامان .... دیگه لگد زدن هات از رو دل مامان خوب دیده می شه ...قربون اون پاهای کوچولوت برم ...  شنبه سرویس چوبت رو آوردن ...خیلی خوشگله .... امیدوارم ازش خوشت بیاد .... دیگه من ومامان فری مشغول چیدنیم ..... وسایل نازت رو میچینیم ..... هفته دیگه میخوایم جشن سیسمونی بگیریم ..... هر شب من وبابا مجید میریم تو اتاقت وقربون صدقت میریم .... دخملم امروز ماه هفت تمام شد و وارد ماه 8 شدم ..... فقظ 59 روزه دیگه مونده ...... از خدا میخوام این دو ماهم به سلامتی بگذره .... ...
28 تير 1390

نگرانم

سلام عروسکم ..... قربونت برم دخترم این روزها خیلی کم تکون میخوری چرا مامانی نگرانتم همیشه بیشتر تکون می خوردی بابا مجید میگه واسه اینه که دیگه بزرگتر شدی وجات تنگ شده......      خوب از خودمون واست بگم دیروز با بابایی ومامانی رفتیم واسه اتاقت فرش ولوستر گرفتیم  یه صندلی ماشین هم واسه شما خریدیم که وقتی دوتایی خواستیم بریم بگردیم شما تو صندلیتون بشینین وبریم ددر     راستیییییییییی ٢ روزه تمام بدنم کهیر میزنه خانم دکتر گفت اشکالی نداره باید تحمل کنم مامانی خیلی سخته آخه همش بدنم می خاره ذعا کن زودتر خوب شم      فردا وقت گرفتیم با بابا مجی...
13 تير 1390
1